حتی اگر هم موجود باشد ناقص است چرا که آن پیرمرد خوشپوشی که با کیف چرمی سوار اتوبوس میشود و به سوی مسافران جوانتر میرود و با صدایی محزون و لرزان جیب شلوار مارکدارش را که از پشت تیغ خورده و پاره شده نشان داده و مدعی میشود که در مترو دو جوان تنومند با چاقو او را تهدید کرده و اموالش را بردهاند، هرگز و هیچگاه در فهرست تعداد متکدیان شهری همچون تهران ثبت نمیشود. همه ما حداقل در این سالها، با پنج یا 10مورد از این گروه متکدیان خوشپوش برخورد کردهایم.
زن و شوهرهای بهاصطلاح شهرستانی که پرونده پزشکیشان زیر بغلشان است و یا زن جوانی که نوزادی را با چادری بهخود بسته، ازجمله سریالهای قدیمی و بیرونق امروزی است که دیگر توجه رهگذران را بهخود جلب نمیکنند.
شکل، تعداد، جنسیت، سن و حتی شیوه تکدیگری اگرچه در بررسی علل گسترش و ازدیاد این گروه مهم است، اما نکته حائز اهمیت، بررسی بستری است که این فرصت را فراهم میآورد تا تکدیگری گسترش یافته و روزبهروز بر تعداد و تنوع شگردهای آنها افزوده شود و پرسش دیگر اینکه بهراستی همه آنها بخشی از بدنه گسترده نیازمندان جامعه را تشکیل میدهند؟ آیا بهراستی میزان فقر موجود در جامعه، منجر به گسترش تکدیگری شده است؟
فرهنگ گداپروری
« ایرانیان با دیده نفرت به گدایان نمینگرند و آنان را مورد محبت قرار میدهند. در روزهای عزا و عید، گدایان شهر تهران به قدری غذا و شیرینی دریافت میکنند که اشراف و اعیان اروپایی در جشنهایمان آن اندازه، از بستگان و خویشاوندان هدیه دریافت نمیکنند.» کنت دوگوانیو از مستشرقان اروپایی در سفری که به ایران داشته است برداشت خود را از برخورد ایرانیان با متدکدیان اینگونه بیان میکند.
این یک واقعیت است که توجه به گدایان بنا به دلایل مختلف ریشه در فرهنگ ما دارد. وجود پندها و نصایح بسیار درباره رحم و مروت به زیردستان و ناتوانان و همچنین نقل سخنان بزرگان مبنی بر گرفتن دست ناتوانان، منجر شده که با وجود جرم بودن تکدیگری در قوانین جمهوری اسلامی ایران و براساس تحقیقات انجام شده در پایانامههای دانشجویی، بیش از 70درصد ایرانیان به متکدیان کمک کنند.
سالمندان رهاشده و بدون پشتوانه مالی، از کار افتادگان فاقد بهرهمندی از خدمات تأمین اجتماعی، افراد دارای نقص عضو فاقد مهارت کاری، زنان بیسرپرست و بدون حامی، کودکان کار و کودکان متولدشده از مادران افغان و مبتلایان به اعتیاد، کارگران روزمزد و فرتوت، به نوعی در راس هرم نیازمندان جامعه قرار میگیرند. اما بهراستی همه این افراد برای گذران شبها و روزهای خود به گدایی میپردازند و یا بخش دیگر این ماجرا به ناتوانی مدیریت کشور برای ایجاد رفاه وتأمین اجتماعی برای همه اقشار جامعه بازمیگردد؟ نقص مدیریتی که منجر میشود گروه کثیر دیگری برای کسب درآمد سهلتر و بیشتر نقش گدایان ژندهپوش بیمار و مفلوک را بازی کنند و کسی هم پیگیر حساب اموالشان نباشد!
آسیبی به نام تکدیگری
همه جوامع بشری حدی از آسیبها را متحمل هستند ولی نکته نگرانکننده، این است که محدوده آسیبها آنقدر گسترش پیدا کند که موجبات اضمحلال اجتماعی، آنومی و به هم خوردن نظم اجتماعی را فراهم کند. اکنون باید پرسید آیا جامعه ایران به لحاظ آسیبهای اجتماعی به نقطه بحران رسیده و یا وارد مرحله بحرانی شده است؟ این پرسشی است که دکتر میرطاهر موسوی آنرا مطرح میکند وبراین باور است که رشد آسیبهای اجتماعی در ایران نگرانکننده است.
به اعتقاد این جامعهشناس امروزه در جامعه ما نوعی از شورش سفید شکل گرفته است. جامعه ایران ازجمله جوامعی است که استعداد آسیبپذیری بالایی دارد. یکی از دلایل آسیبپذیری، گستردگی جمعیت است، نکته دیگر اینکه بهنظر میرسد شرایط جغرافیایی و ژئوپلیتیک هم جامعه ما را مستعد آسیب میکند، ما در همسایگیمان افغانستان، پاکستان و عراق (باحدود 30سال سابقه ناآرامی) و همچنین کشورهای آسیایمیانه با منظومهای از گرفتاریها و آسیبها را داریم، به هرحال این مسائل و مشکلات به سوی ما هم سرریز میشوند. از این مسائل که بگذریم ما مسئله جمعیت را در ایران طی 30سال گذشته بسیار بد مدیریت کردهایم.
ازدواج دختران ایرانی با مردان افغان و کودکان بدون شناسنامه، مهاجرت از روستا به شهر و از شهرهای کوچکتر به بزرگتر، رشد اعتیاد و دزدی، خروج سرمایههای کار و خوابیدن چرخدندههای کارگاهها و کارخانهها، همه و همه پیششرطهایی برای بروز و ظهور آسیب اجتماعی در ایران است.
برای این چرخه پایانی نیست
در شرایطی که جامعهشناسان از تأثیرات گسترش فقر در سطح جامعه سخن بهمیان میآورند، مرکز پژوهشهای مجلس نیز به تکاپو افتاده و به مقوله تکدیگری در ایران و راههای مقابله با آن پرداخته است. در گزارش این مرکز به حرفهای شدن پدیده تکدیگری اشاره شده از سوی دیگر به مافیایی پرداخته شده که بیانگر شبکه حرفهای تکدیگری در ایران است. فقر و بیکاری ازجمله عواملی است که در تحقیق این مرکز بهعنوان علل گرایش به تکدیگری ذکر شده است.
وحیده بسطامی مددکار اجتماعی که دورهای طولانی در مؤسسات مرتبط با متکدیان و آسیبدیدگان اجتماعی سرو کار داشته، هر چند براین باور است که بسیاری از افرادی که بهعنوان متکدی آنها را میشناسیم، در زمره فقرای اقتصادی جامعه جای نداشته و بیشتر از فقر فرهنگی و پایگاه اجتماعی رنج میبرند، اما بااین حال تأکید دارد که حضور روزافزون پیرمردان و پیرزنان و یا حتی جوانانی که زیر پلها و در معابر به اجرای موسیقی میپردازند، نشان از میزان فقر، بیکاری، نبود تأمین اجتماعی در جامعه داشته و در بسیاری از موارد نیز میتوان با دستهبندی این افراد به ارزیابی پویایی و یا میزان رکود و سکون اقتصادی یک جامعه دستیافت.
اگرچه این مددکار به عوامل و فاکتورهای بسیاری برای ظهور و تداوم تکدیگری در یک جامعه که مردمانش به دلایل متعدد همچنان تمایل به کمک کردن به متکدیان دارند، اشاره دارد، اما تأکید وی بر نبود اشتغال و کار، نبود همهجانبه تأمین اجتماعی بهمعنای کاربردی آن بهویژه برای سالمندان، ضعیف بودن روحیه خلاقیت و کار و تلاش در سطح جامعه متاثر از نبودن انگیزه برای داشتن زندگی بهتر در آینده، تأثیرات این عوامل را بیش از عوامل دیگری همچون گسترش اعتیاد میداند.
به اعتقاد بسطامی با وجود اینکه در قوانین کشور موادی در راستای مقابله و کنترل تکدیگری قید شده است، اما بسیاری از این مواد مبهم و غیرقابل پیگیری است. بهعنوان مثال او به ماده ۷۱۲ قانون مجازات اسلامی اشاره دارد که برآن اساس هر شخصی که از راه تکدی یا کلاشی امرار معاش کند، به حبس از یک تا سهماه محکوم خواهد شد و چنانچه با وجود توان مالی مرتکب عمل فوق شود علاوه بر مجازات مذکور کلیه اموالی که از طریق تکدی وکلاشی بهدست آورده است مصادره خواهد شد.
هرچند بعد از انقلاب اسلامی در سال 1375و بهدنبال انجام تغییراتی در قانون مجازات اسلامی، دو ماده 712و 713، به جرائم ولگردی، کلاشی و تکدیگری اختصاص یافت اما در این مواد، بدون آنکه جرائم مذکور تعریف شوند، با ذکر عناوین و عباراتی مبهم و نارسا، در نهایت برای مرتکبین این جرائم، مجازات حبس و حسب مورد مصادره و استرداد اموال، درنظر گرفته شده است.
بسطامی با تأکید بر خوب بودن وجود قوانین و مجازات برای مقابله با تکدیگری، در ادامه میپرسد، شما به من بگویید سالمندی که 80سال سن دارد، فرزندانش بنا به دلایل اقتصادی، او را از خانه بیرون کردهاند و یا اصلا فرزندی ندارد، بیمه نیست، بازنشسته نیست، هیچ ارگان دولتی و عمومی از وی حمایت نمیکند، برای داشتن یک لقمه نان چه کاری باید انجام دهد؟
به تعبیر او درصورتی که ارگانهای دولتی و یا عمومی مرتبط با این بخش به درستی فعال بوده و بودجههای تعیین شده در این خصوص را به درستی صرف وهزینه میکردند و با تحت پوشش قرار دادن سالمندان نیازمند، زنان بیسرپرست و یا بدسرپرست، کودکان بیسرپرست و یا از خانهگریخته و در نهایت افراد دارای نقص عضو به هر دلیلی که اکنون قادر بهکار کردن نیستند را تحت پوشش درست و اجرایی خود قرار میدادند، جمعآوری کلاشان بسیار راحتتر و امکانپذیرتر بود.
بسطامی میگوید: آنچه مشخص است، تعداد این نیازمندان واقعی حتی با وجود گسترش فقر و بیکاری از تعداد کلاشان بسیار کمتر و قابل ساماندهی است، اما بنا به دلایلی بسیاری از مردم ما دوست دارند به نیازمندان واقعی و غیرواقعی کمک کنند. ظهور یکباره صدها و هزاران خیریه خود گواه این امر است. بهنظر میرسد پولهایی که در این هزاران خیریه جمعآوری و صرف فقرا میشود، اگر به درستی مدیریت میشد تا به امروز نمیبایستی هیچ کودک کار و یا زن بیسرپرستی را در خیابانهای شهر میدیدیم.
فرحروز راشد ازجمله اعضای یک خیریه خانگی است که هرماه مبالغ مشخص و قابل توجهی را برای کمک به نیازمندان جمعآوری و هزینه میکند. او در پاسخ به روحیه گداپروری میان ایرانیان، این اتهام را رد کرده و کمک به نیازمندان را بخشی از عبادت برمیشمارد و معتقد است چطور میتوان مسلمان بود و به شکم گرسنه مسلمان دیگری بیتوجه بود؟
او در طرح این مسئله که تاکنون این خیریه برای چند نفر از نیازمندان تحت پوشش به ایجاد اشتغال و کار اقدام کرده، جواب قانعکنندهای برای گفتن ندارد. بهگفته او بسیاری از کسانی که از این خیریه کمک میگیرند، زنان بیسرپرست و سالمندانی هستند که توانایی کار کردن ندارند و یا اگر هم مشغول بهکار هستند، توانایی پرداخت هزینههای درمان و جراحی و یا تأمین جهیزیه دختران خود را ندارند که این خیریه به آنها کمک میکند. با اینکه خیریههای ثبتشده و خانگی بسیاری در این بخش فعال هستند و با وجود دو ارگان کمیته امداد امام و بهزیستی، هنوز شاهد روند رو به رشد تکدیگری بهعنوان یک آسیب و ناهنجاری اجتماعی هستیم.